باز هم بیخوابی به سرم زد
دقیقه به دقیقه می خوابم و با فقر خواب
بیدار میشوم.
زیرا،
گرمای تو دیگر نیست گرمم کند
آغوشت که بود
چه راحت خواب را سپری میکردم و حال
که نیست
به گذشته ها قبطه میخورم...
هی فلانی
دوستش دارم زیرا،تو او را دوست میداری
حسادت نمیکنم هرگز،زیرا توانست لبخند یخ زده ات را اب کند.
هی فلانی
به او بگو،
از او نخواهم گذشت اگر با تو
لحظه ای بازی کند زیرا،تو زندگی من،امانت برای او هستی
بگو،غریبه
به تو سپردمش...
و اینک وقت رفتن است،از جاده ای که به دنبال تو اماده ام بر خواهم گشت...
اگر روزی دلتنگ شدی برگرد همین راه را اما اگر دیدی،رد پاهای من محو شد***
به دنبال سنگی بگرد که روی ان نوشته شده
بدرود عشق من ♥♡♥
اما نترس زیرا،خاطره های خوبی از من بجا خواهد ماند...