باز هم بیخوابی به سرم زد
دقیقه به دقیقه می خوابم و با فقر خواب
بیدار میشوم.
زیرا،
گرمای تو دیگر نیست گرمم کند
آغوشت که بود
چه راحت خواب را سپری میکردم و حال
که نیست
به گذشته ها قبطه میخورم...