من ماندنی بودم
اما تو،
رویای بادیگری بودن را به ماندن ترجیح دادی
حال که میخواهی مرا تنها بگذاری
یادگاری برای تو دارم
از جنس من
گاه گاهی که دلت گرفت به آن سر بزن
مرا میبینی با همان لبخند شیرین
با همان شوخ طبعی
با همان نگاه عاشقانه
شاید با نگاه به آن دلت آرام گرفت
یادگاریم عکسیست که با هم داریم
آخرین عکس کتاب سرنوشتم بود
با تو
اگر لبخندم شیرین است
اگر حس شوخ طبعیم عریان است
اگر عشق در نگاه شادم موج انداخته
دلیلش بودن تو در ان لحظه بود
اما اگر حال چهره ام را نمایان کنم
چیزی جز نگاه سرد و خسته
تن بی حس و کبود
روحی آلوده به نا امیدی
در من نیست
زیرا
اینک تو با دیگری هستی و من فقط
با خاطرات تو و همین عکس یادگاری
باز هم بیخوابی به سرم زد
دقیقه به دقیقه می خوابم و با فقر خواب
بیدار میشوم.
زیرا،
گرمای تو دیگر نیست گرمم کند
آغوشت که بود
چه راحت خواب را سپری میکردم و حال
که نیست
به گذشته ها قبطه میخورم...
هی فلانی
دوستش دارم زیرا،تو او را دوست میداری
حسادت نمیکنم هرگز،زیرا توانست لبخند یخ زده ات را اب کند.
هی فلانی
به او بگو،
از او نخواهم گذشت اگر با تو
لحظه ای بازی کند زیرا،تو زندگی من،امانت برای او هستی
بگو،غریبه
به تو سپردمش...
و اینک وقت رفتن است،از جاده ای که به دنبال تو اماده ام بر خواهم گشت...
اگر روزی دلتنگ شدی برگرد همین راه را اما اگر دیدی،رد پاهای من محو شد***
به دنبال سنگی بگرد که روی ان نوشته شده
بدرود عشق من ♥♡♥
اما نترس زیرا،خاطره های خوبی از من بجا خواهد ماند...